استیج سرخ

وبلاگ خبری تحلیلی تئاتر

استیج سرخ

وبلاگ خبری تحلیلی تئاتر

ما هنوز اجاره نشین تئاترهستیم

ما هنوز اجاره نشین تئاترهستیم

پرونده بازیگری و کارگردانی حسن معجونی آنقدر بلند بالاست که نوشتن تک به تک اجراهایش چند صفحه لازم دارد. همین بس که او سرپرست گروه لیو است و می‌شود گفت در این سال‌ها تمامی تمرکزش را به روی نمایشنامه‌های آنتوان چخوف گذاشته است و در هر سال یکی دو نمایش از آنتوان چخوف به روی صحنه می‌برد. باید نمایش‌های دایی وانیا، به خاطر یک مشت روبل و مرغ دریایی او را دیده باشید تا بفهمید معجونی از جان چخوف چه می‌خواهد.

آقای معجونی به عنوان سرپرست گروه لیو بگویید این گروه چطور شکل گرفت؟

نیاز داشتن گروه یکی از دغدغه‌هایم بود و چیزی که نجاتمان می‌دهد همین داشتن گروه است. سال 74 با چند نفر از دوستان که اکثرا بچه‌های دانشگاه سینما تئاتر بودند دور هم جمع شدیم با این نیت که می‌خواستیم از فضای متن محور نمایش‌ها دور شویم.

اعضای گروه چند نفر بودند؟  

سه – چهار نفر. همگی داشتیم فارغ التحصیل می‌شدیم. ندا رضوی پور در فرانسه طراحی صحنه خوانده بود، مجد همین حالا دردانشگاه سینما تئاتر تدریس می‌کند و من که هسته اصلی را تشکیل دادیم. سایر بچه‌ها تکه تکه به گروه اضافه شدند و سال 76 هم رسما شروع به کار کردیم.

چطور اعضای جدید به گروه ملحق می‌شوند؟

الان یک مقدار فرق دارد. اوائل اعضاء گروه را انتخاب و دوستانی را دعوت می‌کردیم. اما حالا شاخه دانشجویی گروه لیو را تشکیل داده‌ایم که در این بخش آموزش می‌دهیم و آرام آرام افرادی پرورش پیدا می‌کنند که عضو بدنه گروه می‌شوند. در حال حاضر تعداد گروه به پانزده نفر می‌رسد.

و کسانی که دانشجوی تئاتر نیستند و صرفا علاقه‌مند به تئاتر هستند چطور می‌توانند به گروه ملحق شوند؟

کسانی که کارشان را می‌بینیم و به حال و هوای کار گروه ما نزدیک است جذب می‌شوند. همین حالا یکی دو نفر از اعضاء گروه، از کلاس‌های آزاد کارنامه هستند.

ورود به گروه رنج سنی خاصی دارد؟

حداقل دیپلم به بعد.

اداره یک گروه آن هم به لحاظ مالی در این شرایط بسیار دشوار است. شما چطور گروه را اداره می‌کنید؟

یکی از موارد مشخص مرکز هنرهای نمایشی این است که  برای هر فرد یک سهمیه اجرا در هر سال دارد. این باعث می‌شود که گروه‌ها از بین بروند. یک گروه نیاز به کار مستمر دارد. ما فکر کردیم چطور سهمیه را تقسیم کنیم و این که اصلا چرا منتظر باشیم به ما بگویند کی کار کنیم و کی کار نکنیم. ما در گروه لیو دو کارگردان داشتیم و کم کم دو- سه نفر دیگر به ما ملحق شدند. این طور توانستیم اجراهای بیشتری بگیریم. سالی بود که 15 تولید داشتیم. 12 مونولوگ و 3 اجرا. همین امسال 3 تولید داشتیم که 2 اجرای آن به نام خودم بود. در واقع من دیگر به مرکز وابسته نیستم و به طور مستقل کار می‌کنم.

بودجه گروه را از کجا تامین می‌کنید؟

از کنار اجراها، حق عضویت بچه‌ها و آموزش اعضای گروه.

از سختی‌های تشکیل گروه و اداره آن بگویید.

خیلی سختی‌ها داشتیم. ولی  الان از آن شکل در آمده‌ایم. تئاتر مستقل یکی از آن هدف‌هایی بود که باید به آن می‌رسیدیم. اجراهای سال گذشته تماما با هزینه خودم بود که یک ریال از جایی نگرفتیم و کل هزینه‌هایمان را هم از فروش کار درآوردیم.

گروه لیو بخش بین الملل هم دارد این بخش تاکنون چه فعالیت‌هایی انجام داده است؟

بله، بخش بین الملل داریم. تازگی‌ها یک تب اجرای آن ورآب افتاده اما من دلم نمی‌خواهد به هر شکلی اجرای خارج از کشور داشته باشم. یکی دوبار در جشنواره‌های خارج شرکت کردم که  به دعوت خودشان بود آن هم فقط به این دلیل که دنبال بازار هستم. چون می‌دانید که ما با گروه های خارج از کشور فقط در روزهای جشنواره فجر تماس داریم. اگر ما را دیدند، دیدند اگر نه، فرصت دیگری نیست.

در تمام این سال‌ها که گروه شما فعالیت می‌کند مدیریت گروه به عهده شخص شما بوده است؟

سه سال است که سازمانی کار می‌کنیم چون دیگر از حالت مدیریت قبیله‌ای که فقط یک نفر در راس کار باشد در آمده است. هر کسی وظیفه خودش را می‌داند. هرچند که هنوز من آدم بزرگه گروه هستم و سایرین از من حساب می‌برند اما اگر امروز هم کنار بکشم اتفاقی نمی‌افتد چون گروه شورایی تصمیم می‌گیرد.

ارگانهای دولتی مثل مرکز هنرهای نمایشی چه حمایت‌هایی از گروه شما می‌کند؟

خانه هنرمندان سر ماجرای مونولوگ از گروه ما خیلی حمایت کرد. درماجرای ارزش یابی نمایش‌ها، مرکز هنرهای نمایشی کمک می‌کرد کارها سریعتر انجام شود. اما در بخش مالی نه، کمک چندانی به گروه ما نشده است. واقعا حمایت نکردند. حتی قراردادی با ما بسته شد که به یک ماجرای عجیب و غریبی منجر شد و در نهایت مجبور شدم خودم تمام پول کار را بپردازم. گروه لیو را خودشان به عنوان بهترین گروه سال معرفی کرده‌اند و واقعا هم فاصله دوری با سایر گروه‌ها دارد. بدون این که ما یک ریال از آنها پول بگیریم مشغول کار خودمان هستیم. ما در واقع داریم کارهای آنها را سبک می‌کنیم اما وضعیت ما وضعیت مساعدی نیست.

راه اندازی تئاتر ایرانشهر را چطورمی‌بیند؟ 

بسیار مثبت. ما نیاز داشتیم که تئاتر از مرکزیت تئاتر شهر خارج شود. تئاتر شهرمکانی است که در کنارش مسجد ساخته‌اند، مترو از کنارش رد می‌شود و پس فردا هم لابد می‌خواهند آنجا فرودگاه بزنند. آن ساختمان آسیب پذیر است و دارد فرو می‌ریزد. اما حالا می‌دانیم که جای دیگری هست که سالن‌هایش دارای حداقل استانداردهایی است و خیلی هم بهتر از تئاتر شهر کار می‌کند. احترامی که به پرسنل و تماشاگرها می‌گذارند متفاوت است و این که تماشاگرها حداقل جایی دارند که منتظر شروع کار بمانند. دور تئاتر شهر باید در آفتاب و باران منتظر بود. سالن‌های جانبی تئاتر شهردر دوره‌ای که مدیریت آن با آقای پاکدل بود راه افتاد و شروع به کار کرد. آن موقع تماشاچی و مخاطب کم بود و سالن‌های کوچک تعداد تماشاچی کم در خود جا می‌داد. این اتفاق خوبی بود که سالن‌های جانبی به راه افتاد و مخاطب خاص و محدود را جا داد اما الان دوره آن گذشته ولی همچنان سالن‌های جانبی نمایش‌هایی را اجرا می‌کند که برای تماشاچی‌اش ظرفیت کافی ندارد.

تعریف شما از تئاتر خصوصی چیست؟

 

این که سیاست گذاری‌اش توسط خود گروه باشد و دیگران برایش  تعیین تکلیف نکنند. به این معنا نیست که از دولت کمک نگیرد.  نمونه‌هایش اکثر گروه‌های اروپایی است. به ما می‌گویند گروه‌های آواره. هیچ کس نیست که جا داشته باشد. ما اجاره‌نشین هستیم و تا زمانی که مکان ثابت نداشته باشیم مشکلات حل نمی‌شود.

نظر شما درباره قیمت بلیت‌های تئاتر ایرانشهر چیست؟

خب ما بلیت تئاتر را بالا می‌بریم اما کیفیت آن را بالا نمی‌بریم. عمده مسئله همین است. کاری که من می‌توانم با پنج تومان ببینم باید بیست تومان بدهم. بیست تومان گران است من چنین پولی نمی‌دهم.

قیمت بلیت‌ها توسط چه کسی تعیین می‌شود؟ 

خود گروه‌ها  تعیین می‌کنند. هر کسی که اینجا اجرا داشته باشد قیمت بلیتش را تعیین می‌کند. من قیمت بلیط نمایشم را همیشه از یک مبلغ مشخصی بالاتر نمی‌برم. تازه در نمایش "به خاطر یک مشت روبل" بیشترین تماشاچی و بیشترین درآمد را داشتیم. مشکل اینجاست که ما مخاطب را نمی‌شناسیم. مخاطب اغلب نمایش‌ها دانشجو هستند اما کدام دانشجویی  در این مملکت پیدا می‌شود که بتواند بیست و پنج تومان بلیت تئاتر بخرد. دانشجوست که من را حمایت می‌کند و من هم وظیفه دارم هوای او را داشته باشم. اگر شکست بخوریم حق مان است چون به نظر من مخاطب تئاتر خوبی داریم.

نظرتان درباره ورود ستاره‌های سینما به تئاتر چیست؟

گروه لیوهیچ وقت از ستاره‌ها استفاده نکرده است. هر چند بچه‌هایی هستند که خیلی خوب بازی می‌کنند و در تئاتر هم بازی می‌کنند اما به صرف این که یک نفر فقط برای من گیشه بیاورد از ستاره‌ها استفاده نمی‌کنم چون کیفیت کار برای من خیلی مهم است. البته ورود ستاره‌ها یک سری معایب دارد و یک سری محاسن. مخاطب با خود می‌آورد اما فکر نمی‌کنید که این مخاطب‌ها کاذب هستند؟ چند درصد از مخاطب‌هایی که ستاره با خود می‌آورد در تئاتر ماندگار می‌شوند؟ برای چند درصد این همه تلاش می‌کنیم؟ تازگی‌ها جریانی در سینما اتفاق افتاده است که خیلی از نیروهایشان را از تئاتر می‌برند. چون مخاطب ما از دیدن و تکرار دیدن یک چهره زیبا و خوشگل خسته شده است و این بازی باید یک جایی تمام شود و بازی بازیگر جلوی دوربین اتفاق بیفتند.

اگر این روند که کارگردان‌ها از ستاره‌های سینما روی صحنه تئاتر استفاده کنند ادامه پیدا کند چه لطمه‌ای به تئاتر و بازیگران تئاتر می‌زند؟

یک چیزهایی را از ما می‌گیرد اما فکر می‌کنم بگیرد، چه اهمیتی دارد؟ عده ای  به خاطر شهرت سینما را دوست دارند و اگر می‌خواهند بروند، بگذارید بروند. در همه جای دنیا همینطور است. بازیگران سینما و مخصوصا تلویزیون مشهورند چون رسانه مفتی است. کافی است پیچ تلویزیون را بپیچانید. ایرادی هم ندارد دست کم زندگی برای تئاتری‌ها سالم‌تر است. آن کسی که از این جریان‌ها می‌ترسد مطمئنن کارش کیفیت ندارد.

خب بازیگرهای سینما وقتی وارد تئاتر می‌شوند به نسبت بازیگران تئاتر پول بیشتری هم طلب می‌کنند و این موازنه را به هم می‌زند.

حق آن بازیگر سینماست که پول بیشتری بخواهد. چون می‌آید تا دیده شود. پول شهرتش را می‌گیرد و این قاعده بازی است. خود ما هستیم که به یک چیزهایی ارزش می‌دهیم. با فعالیت‌های غیر تئاتری گیشه را پرمی‌کنیم. خب حق است که بدوشنمان. بیایند و دستمزدهای بالایی بگیرند. چرا نگیرند. این کثافت کاری را ما شروع کردیم. ما یک نفر را کشانده‌ایم این طرف تا برای ما گیشه بیاورد. و من دیده‌ام کارهای بی‌کیفیتی که در همین ایرانشهر اجرا شده است و اسمش این است که چهره‌های مشهور آورده است. خیلی وقت‌ها هم تماشاچی می‌آید و ناراضی می‌رود.

پیشنهاد شما چیست؟

این ماجرا برای من خیلی مهم نیست. قاعده هم نمی‌گذارم. فکر می‌کنم باید یک دوره‌ای اشباء شویم تا قاعده‌هایش را بفهمیم. تئاتر یعنی بازی و آن کسی که واقعا بازی بلد است باید بیاید و کار کند فرقی هم نمی‌کند از بچه‌های سینما باشد یا تئاتر. مردم هم که احمق نیستند خیلی خوب می‌فهمند کدام خوب است و کدام بد. اصلا از زمانی که این اتفاق‌ها افتاده است سوال‌های خوبی هم مطرح شده است و ما به فکر افتاده‌ایم که چه باید کنیم. سال‌های سال مرکز هنرهای نمایشی پول داده و کیفیت نخواسته است. کارگردان هم گفته است ما که پولمان را گرفته‌ایم تماشاگر چه بیاید و چه نیاید. گرایش‌های عجیب و غریبی هم پیدا شده است. مثلا می‌گویند آقا من دلم می‌خواهد با تماشاچی کم اجرا کنم.

یعنی معتقد به این تجربه‌ها نیستید؟

هرکدام از این گرایش‌ها محترم است. اگر کمک مالی هست بگذاریم این گروه‌ها هم بگیرند. اما در همین ایرانشهر کسانی می‌آیند اجرا می‌گذارند که هم کمک مالی دولت را می‌گیرند و هم فروش گیشه را دارند.

چشم انداز تئاتر را چطور می‌بینید؟

چشم انداز تابع شرایط ثابت است. وزارت ارشاد امسال یک طرح می‌دهد و سال دیگر طرح دیگری. در واقع ما هیچ چیز را تجربه نمی‌کنیم. یک روز قراردادی و قانونی را وضع می‌کنند و تا می‌آییم به آن عادت کنیم عوضش می‌کنند. مدیران هم تا کار را یاد می‌گیرند جایشان عوض می‌شود.

مشکل تئاتر را در چه می‌بینید؟

در نبود سیاست طولانی مدت. وزارت ارشاد همیشه به سال آینده فکر می‌کند در حالی که باید به بیست سال آینده فکر کند. همه چیز ما اورژانسی شده است. تئاتر ما رشد خوبی داشته است. کیفیت کارها روز به روز بهتر می‌شود. دانش گسترده می‌شود. روزی بود که ایران بن بست بود. نه کسی می‌رفت و نه کسی می‌آمد اما الان گروه‌ها اجرای خارج از کشور موفقی دارند. ارتباط ها گسترده‌تر شده است. همه اینها تاثیر می‌گذارد. من آینده خوبی برای تئاتر این کشور می‌بینم.

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد