گیشه اکبر رادی نمیسازد
بهزاد فراهانی برای همه بر و بچههای تئاتری نامی آشناست. شوالیه سخت پوش برای رسیدن بازیگران تئاتر به حق و حقوقشان تا به امروز تلاشهای زیادی کرده است. هنوز هم ثابت قدم است تا از هفت خان رستم بگذرد و حقوق حداقلی آنها را حفظ کند.
آقای فراهانی چه شد که به فکر افتادید برای بازیگران قرارداد تیپ تعریف کنید؟
فرانسه که بودم دیدم کارگردان جوانی در یک نمایشی بر سر بازیگری که از خودش خیلی بزرگتر بود داد کشید و ناسزا گفت. آن خانم آرتیست هم تمرین را ترک کرد. کارگردان که میخواست آرتیست جدیدی بیاورد برای سندیکای بازیگری نامه نوشت. دو ماه کارش به تعویق افتاد و تازه بازیگری را به او معرفی کردند که دستمزد بیشتری میگرفت و توانایی کمتری هم داشت. به چشمم دیدم که کارگردان به دلیل بی احترامی به یک ارتیست مجبور شد به چیزی تن بدهد که خواستش نبود. این من را به فکر فرو برد که سندیکای بازیگری چه چیز خوبی میتواند باشد. به ایران که برگشتم به فکر قانونمندی شرایط بازیگران در ایران افتادم که مثلا چه خوبه اگر تو را برای کار در نمایشی میبرند دستمزدت را تواناییهایت تعیین کند.
برای شروع کار چه اقدامتی انجام دادید؟
من وقتی به ایران برگشتم با تمام پیشکسوتان تئاتر و بازیگری حرف زدیم و نظرتشان را جمع اوری کردم. با خیلی از جوانها در این خصوص مشورت کردم. بعد یک پیشنویس نوشتیم و ماهها روی آن کار کردیم وقتی آن پیش نویس را به شورای خانه تئاتر پیشنهاد دادیم از طرح ما بسیار اسقبال شد. از همان موقع چالشها شروع شد و قرار دادهای تیپ کلیه صنوف د رحوزه تئاتر را نوشتیم. سر تیین دستمزدها به مشکلات زیادی بر خوردیم.
کسی هم پیدا شد که با این قراردادها مخالف باشد؟
من با همه صبت کردم. همه استقبال کردند. ممکن است ایراداتی داشته باشد که حتما دارد. مثلا برسر جزییاتش اختلافاتی بود. آقای محمد یعقوبی مخالف بود میگفت دستمزدها نسبی است و قانونمند نیست راست هم میگفت چون از قانون سر درمیآورد. به هر حال بر اساس این که تو چقدر سواد داری و چه نمایشهایی را در چه نقشهایی کار کردهای دستمزدها تعریف و سازماندهی شد.
شرایط این قرارداهای تیپ بریا بازیگرهای مختلف چیست؟
هر آرتیستی دست کم باید 7 نمایش و 7 نقش اصلی در سالنهای مورد تایید مرکز هنرهای نمایشی داشته باشد که به ترتیب از تیپ یک تا شش رده بندی و هر سال بیست درصد به آن افزوده میشود. بعدها حرکات فراوانی علیه این قراردادهای تیپ شکل گرفت. هر چند به ظاهر کسی مخالف نیست و نمیگوید که مخالف است اما اقداماتی انجام میشود که به ضرر قراردادهای تیپ است.
مثلا چه اقداماتی جلوی اجرایی شدن قراردادهای یپ را میگیرد؟
میگویند دولت به ما دستور داده است که بخش خصوصی را فعال کنیم و میباید هر کارگردان با بچههای خودش کوششی در راستای جذب تماشاگر داشته باشد. یعنی 50 درصد را دولت تضمین میکند و 50 درصد را باید گیشه سازی کنیم. حالا آمدیم و تماشاگر دلش نخواست کار را ببیند، تلویزیون و رسانههای دیگر نمایش را تبلیغ نکردند، این به بازیگر و عوامل من چه مربوط است. خب البته همه بازیگرها عاشق این هستند که دیده شوند اما معنی ندارد که ما چشممان به گیشه باشد. ما چشممان به آدم است. گیشه اکبر رادی نمیسازد، بهرام بیضایی را بر نمیگرداند. گیشه پدیده ای نیست که در شرایط این روزگار پاسخ گوی جهش تئاتر باشد. معنی این نیست که ما به تماشاگر میاندیشیم. ما به تماشاگر میاندیشیم اما به پول تماشاگر نه.
منظورتان این است که در عین خصوصی شدن تئاتر دولت باید حمایت مالی و معنوی خود را از تئاتر انجام دهد؟
تئاتر در هر جای جهان از سوبسیت فرهنگی برخوردار است. علتش هم این است که تمدن ساز است. هنر تئاتر در هر جای جهان باید متقد جامعه و دولت باشد و پشتیبان عدالت. تئاتر نمیتواند به پول ملت دل ببندد. وزارت دارایی سالهاست میگوید از هنرمندان مالیت گرفته نشود اما این حرف قوانین مشخصی ندارد. باید کلی اظهار نامه پر شود و دوندگی کنیم.
پس شما با تئاتر خصوصی موافق نیستید؟
اصلا تئاتر خصوصی در این شرایط ممکن نیست. فرض که من سولهای بگیرم و گروهی را درو خودم جمع کنم و اسمش را بگذارم تئاتر فراهانی. متن من که باید هزار بار بورد و بیاید تا تصویب شود، بایزگران من که باید مورد تایید قرار بگیرند و نمایش من باید بارها دیدهشود تا بریا اجرا وقت بگیرد چطور انتظار داریم که سرمایه گذاری پیدا شود و دراین شرایط نامطمئن سرمایه اش را د ر تئاتر من خرج کند؟ مگر این که تئاتر ما به سمت نمایشهای لاله زاری برود که پر از آکروبات و رقص و آواز و شعبده بازی است. مگر این که اجازه بدهند کارمان را بکنیم با توجه به این که با گذشت 30 سال حالا دیگر خط قرمزها را به خوبی میدانیم.
شما در رده بندی قراردادهای تیپ بازیگر ارشد دارید. شرایط بازیگر ارشد چیست؟
افراد شاخصی که سالهاست فعالیت میکنند جزو ارشدها هستند. مثلا جمشید مشایخی درجه بندیاش ارشد است که برای ارشدها حتی کف دستمزد را هم تعیین نکردیم.
بعضی از بچههای تئاتر میگویند حالا که عضو خانه تئاتر هستیم و جزو تیپها دیگر کمتر پیشنهاد بازی داریم چون کارگردان دیگر مجبور است با ما قرار داد ببیندد در نتیجه میرود سراغ کسانی که بتواند تیپ نیستند و بتواند با آنها مشکل را توافقی حل کند.
چنین چیزی نیست. درست عکس این است. بچههای بازیگر با امنیت بیشتری سر تمرینات میروند چون حالا میدانند که دست کم کف دستمزدهایشان را میگیرند.
این قراردادهای تیپ شامل ستارههای سینما هم میشود؟
تئاتر این روزها شاهد حضور ستارههای برآمده از سینما و تلویزیون است. ما میگوییم اگر سی میخواهد بیاید قدمش روی چشم اما اول در خانه ما را بزند. اگر سواد و تجربه داشت که باید طبق قراردادهای تیپ به او دستمزد بدهند اگر نداشت باید برود یک دوره اولیه تئاتر بگذراند بعد بیاید تئاتر. اما اگر برای تفریح بعد از شامش امده است باید عرض کنیم که اینجا اصلا شامی نیست که تفریح بعد از شام بطلبد.
با حضور تئاترنیمه خصوصی ستارهها خود به خود میآیند.
ما نمیگذاریم این اتفاق بیفتد. ما جلوی این سیل را میگیریم.
خب خیلی از ستارهها اگر بازیگر نبودند که ستاره نمیشدند!
چطوری تئاتر بلدند؟ تئاتر یک پدیدهای نیست که از آسمان بر شخص نازل شود. باید بیایی و خاک صحنه بخوری. باید آکادمیک شروع کنی به یاد گیری فوت و فن بازیگری. باید آنقدر چایی بریزی برای بازیگرهای پیش کسوت خودت تا بفهمی چایی ریختن یعنی چی. این طور نیست که چون من ستاره سینما هستم همه بلند بشوند و کلاه از سر بردارند و تعظیم کنند. قرار داد تیپ برای همه جامعه تئاتری است.
جوانترها میگویند شرایط عضویت در خانه تئاتر برای ما که بیشتر تئاتر دانشجویی کردیم و فرصتی پیدا نشد تا در سالنهای اصلی اجرایی داشته باشیم و همیشه با صف طولانی بازیگرانو کارگردانان رو به رو شدیم، سخت است. پاسخ شما به آنها چیست؟
نمیخواهید بپرسید من چطور شروع کردم؟ یک نگاهی به هنرمندان گذشته مملک بیندازید. اکبر زنجان پور که اسطوره نجابت این مملکته بزرگترین تراژدی بر سرش خراب شد. چه شد که چمدانش سوار هواپیما نشد و نتوانست برود انگلستان برای خواندن تئاتر؟ همه ما سالهاست که توی صف ایستادهایم. سالها منتظر ماندیم تا شاهین سرکیسیان از راه برسد و ما را انتخاب کند. بریا ما هم دروازه باری نبوده است. ما با دستهای خودمان دقیقا با پنجههای خودمان دانشکده دراماتیک را که حالا بسته است ساختیم.
فکری هم برای تئاتریهای شهرستانی کردهاید؟
هر بازیگری که در شهرستان با کارگردانی که ما او را حرفهای بدانیم کار کرده باشد ما رزومهاش را قبول میکنیم. مثل صبری در اراک یا صابری در مشهد.
دانشجوهای تئاتر در این رده بندی چه جایگاهی دارند؟
در تهران 8 سالنخوب برای دانشجوها هست. قرار نیست هر کس دانشجو شد فورا بیاد در سالنهای اصلی و حرفهای کار کند.
تئاتر دانشجویی مسائل خودش را دارد. مشکل از قرارداد تیپ نیست اگر سالنهای آنها بسته است. بروند اعتراض کنند تا سالنهای دانشگاه باز شود. بودجه دانشجویی اگر صرف نمیشود ما مسئولش نیستیم. تئاتر دانشجویی برای خودش ارجمندی خاصی دارد. اگر مدیریت درست بشود آن وقت میبینید که ماییم که میرویم به التماس یک دانشجو. سوسن سلیمی را ما مجبور بودیم که بریم دنبالش.
بزرگترین مشکل تئاتر را در چه میبیند؟
ما سالن نداریم. امکانات ما جوابگوی این سیل از راه رسیده هنرمند را نمیدهد.
به عنوان رییس شورای بازیگری چه توقعی دارید؟
کار ما را به خودمان واگذار کنند. اگر بودجهای کلان به پرسپولیس میدهند به ما هم بدهند. تئاتر شهرستان را هم به حدی برسانند که بچهها فکر نکنند اینجا بهشت گمشده است.
چشم انداز تئاتر را چطور میبیند؟
مثل قافلهای که به او حمله کردهاند.
کار تازهای برای آماده اجرا دارید؟
نمایشنامه چهارم رابرای ارشاد فرستادهام. اگر موافقت شد کار را شروع خواهم کرد.
اسم کار چیست؟
ماه منیر
از مشکلات زمانه خودتان بریا جوانها بگویید.
آن زمانی که دوستان ما در جشن هنر شیراز هتل میگرفتند و دیگر ملزومات، من در میدان شوش 60 هنرجو را دور هم جمع کردم که همه آنها از شریفترین اقشار جامعه بودند. مثل پرویز پرستویی، مهدی میامی، محمد جعفری، کریم اکبری مبارکه و نقی سیف جمالی و بسیاری کسان دیگر. با آنها نمایشهای شوخی در گودو، کوچ، غربت و عروس را کار کردم. یادم هست برای این که مهین فردنواز که امروز از بهترین آرتیستهای این مملکت است، د ریک نمایشی باید گیس این خانم در ازای کشیدهای که پدر شوهرش به صورتش میزد برمیگشت و میخورد توی صورتش. 48 ساعت در سالن را بستم و این صحنه را با عبدالرضا اکبری تمرین کردیم.
آن روزها برای هر نمایش چقدر دستمزد میگرفتید؟
از سال 40 پیوستم به تئاتر کشور و شاگردی کردم. هیچ وقت دستمزد نگرفتیم. حداقل سی سال دستمزد نگرفتم. من و دولت آبادی ماهی 100 تومان میگرفتیم. وقتی با مهدی فتحی بینوایان را کار کردیم بهروز قریب پور نیادهای تئاتر حرفهای را بنا کرد و از آن تاریخ ما دستمزد گرفتیم. سال 71 بود. تئاتر با هنرهای دیگر فرق دارد. فقرش فخرش است. محمود جعفری یک خانه دارد با هزار بدبختی. حمید صفایی سه سریال کارگردانی کرده است و هنوز مستاجراست. ما به دنبال اسکناس نیامدیم. آمدیم خودمان را بشناسیم و مردم را ارج بدهیم و سر سفره دل و فضیلتشان زانو بزینم و اشگشان را ببینیم.
آن موقعها تمرینات شما چطور بود؟
عباس جوانمرد که بعدها رئیس هنرهای ملی شد، کاری نوشته بود که یک ماه و نیم رفت قم زندگی کرد. بارانیهای قدیمی میپوشید، شلوار پاره و کلاه شاپوی عهده دقیانوس روی سرش میگذاشت. یک ماه و نیم توی دلالها و مال فروشهای قم زندگی کرد. وقتی بازی کرد بازیاش همتا نداشت. ما این چیزها را دیدیم از پیشکسوتهایمان. ما توی حمام زنانه در دولاب تمرین بدن و بیان میکردیم و دور هم چیز میخوانیدم.
دوست دارید کدام نقش رادوباره بازی کنید؟
ای کاش فتحی زنده بود من باز ژاور را بازی میکردم. سی ساله بودم که در نمایش عروس نقش یک پیرمرد را بازی میکردم ان نقش را هم دوست دارم دوباره بازی کنم.
خاطرهای از مهدی فتحی به یاد نمیآوردید؟
مهدی فتحی انتخاب شده بود برای نقش اتللو در نمایش مهین اسکویی اما رزرو بود و هر روز پرویز بهرام نقش را بازی میکرد. برایدو شبی که این تقش را بازی کرد 450 صفحه مطلب نوشته بود. یک شب داشتیم از خیابان طالقانی جلوی شرکت نفت رد میشدیم. مردی با شنل قرمز رنگ و سیاه رو حواسمان را بهخود مشغول کرد. مرد به زنی برخورد. ناگهان دیدم کلاه از سر برداشت، دستش را برد زیر شنل قرمز رنگ و با وقار اشراف منشانهای گفت معذرت میخواهم بانوی من. مهدی فتحی بود. هنوز چشمهای سفید درشت و صورت سیاه و چروکیدهاش را در آن شب تاریک به یاد دارم. هیچ اکتوری این شجاعت را ندارد که دل باختگیاش را این طور به تماشا بگذارد.