استیج سرخ

وبلاگ خبری تحلیلی تئاتر

استیج سرخ

وبلاگ خبری تحلیلی تئاتر

حاضرم مدیر تولید پیشکسوتان تئاتر بشوم

حاضرم مدیر تولید پیشکسوتان تئاتر بشوم


داوود رشیدی فارغ التحصیل کنسرواترا ژنو در رشته کارگردانی و بازیگری تئاتر و لیسانس حقوق سیاسی از دانشگاه ژنو با تجربه‌ای بیش از 50 سال به تازگی نمایش اشمیت را به روی صحنه برد و قرار است نمایش فرودگاه پرواز 707 نوشته احمدرضا احمدی را برای بهمن همین امسال اجرا کند.

چرا حضور پیشکسوتان تئاتر کم رنگ است؟‌ آیا به دلیل نبودن شرایط مناسب بزرگان تئاتر را کمتر روی صحنه می‌بینیم؟‌

من معذرت می خواهم از دوستانم ولی فکر می‌کنم آدم باید شرایط را ایجاد کند. خود من مرتب نمایش روی صحنه داشته ام چون پی‌گیرانه دنبالش رفتم و خواستم که کار کنم. متن پیشنهاد دادم یا تصویب نشده یا بر سر بودجه و مسائل دیگرش چانه زده‌ام. این خبر‌ها نیست که آدم بنشیدند خانه و منتظر باشد که بگویند بفرمایید روی فرش قرمز همه چیز مرتب و آماده است و نخواهد به ضوابط نگاه کند. اگر نمایش می‌خواهی اجرا کنی باید یک شورایی آن را تصویب کند. حالا این که این شورا خوب است یا بد، نمایشنامه و تئاتر می‌داند یا نه، حرف دیگری است. باید قدم بر داشت و رفت مجابشان کرد. با این بضاعت اندک تئاتری ما فکر می‌کنم این کمی زیاده خواهی است. بریا نمایش‌های من هم ضوابطی گذاشتند یکی دو کلمه بود که گفتند باید حذف شود و فکر کردم کلمه دیگری جای آن بگذارم لطمه‌ای نمی‌بیند. درنمایش منهای دو خیلی ایراد گرفتند خواستند صحنه‌ای را حذف کنم که من قبول نکردم و بنا شد کمی تلطیفش کنم. بههر حال دوستان پیشکسوت من بهعنوان بازیگر، کارگردان و نویسنده جایشان رد تئاتر خالی است. آقای جمشید مشایخی، آقای محمدعلی کشاورز، جعفر والی و حمید سمندریان که مرتب می‌شنوم قصد دارد کاری را روی صحنه ببرد اما هنوز این کار کلید نخورده است. شادی دنبال شرایط ایدهآل می‌گردند و طبیعی است که این شرایط امکانش در تئاتر ما نیست. این طور نیست که امکانات خوب و سالن خوب و تبلیغ خوب بدهند. من برای نمایش اشمیت هر روز یک نیم صفحه تبلیغ در تهران امروز داشتم بدون این که یک قران داده باشم. به این معنی نیست که به هر شرایطی تن دهیم اما ما با حضورمان شرایط را می‌سازیم. با رو.یه‌ای که در پیش گرفتم تا کنون توانسته ام سالی یک نمایش روی صحنه داشته باشم. دلیلش این است که من برای این کار زحمت کشیده‌ام و می‌خواهم کار کنم.

آنها می‌گویند یک عمر زحمت کشیدیم و خون جگر خوردیم تا به اینجا رسیدیم حالا دیگر توان آن را نداریم که از نو مبارزه کنیم.

این اسمش مبارزه نیست. دو نفر آدم هستیم که می‌نشینیم با هم گفتگو می‌کنیم. ما که ضد انقلاب نیستیم که شرایط جامعه را نداین و حرکتی کنیم که در جامعه ایجاد نا امنی و تنش کند. چطور من توانستم شرایط را به نفع کارم بسازم؟ من باز از دوستانم معذرت می‌خواهم اما فکر می‌کنم این یک جور تنبلی است. درست است که پیشکسوت‌ها دوست دارند دنبالشان بیایند، به آنها احترام گذاشته بشود، امکانات خوب بگیرند اما نمی‌توانند بگویند هر کاری دلمان خواست باید انجام دهیم. البته دیدگاه من بر ضد سانسور است و فکر می‌کنم کسی اجازه ندارد فکر و اندیشه یک آدم را سانسور کند. البته برخی مسائل هست که بر حسب تجربه یاد گرفته‌ایم و می‌دانیم که مثلا موی خانم‌ها نباید پیدا باشد و غیره که خود به خود رعایت می‌کنیم تا از خط قرمز‌ها خارج نشویم. حرف من به پیشکسوتان عرصه تئاتر این است که همه شما نازنین هستید و جایتان در تئاتر ما خالی است.

به نظر شما تئاتر ما جوان محور است؟‌ 

نه نیست. سالن تئاتر نمی‌تواند به خاطر نبودن پیشکسوتان تعطیل شود. درست است که سن بالا برای خودش مشکلاتی دارد و خیلی از نظر روحی و جسمی کار کردن را سخت می‌کند اما می‌گویم می‌شود از جوان‌ها کمک گرفت. یک فاصله‌ای در کار این دوستان افتاده که هرچقدر بیشتر شود کار هم سخت تر می‌شود اما جوان‌های مستعد زیادی هم از نسل‌های بعد از من امده اند و خیلی خوب می‌شود از آنها کمک گرفت. حتی من حاضر هستم مدیر تولید این دوستان شوم و کارهای اداری‌اش را به عهده بگیرم. سانسور هم که همیشه بوده است. مگر زمان شاه نبود؟‌ تازه آن موقع سانسور سیاسی بیشتر هم بود. با این حال مرتب کار می‌کردیم. درسنگلج، در سالن انجمن ایران و امریکا. چون جوان بودیم و می‌خواستیم کار کنیم.

خب. البته جوان‌ها هم نیاز به حضور پیشکسوت‌ها دارند تا از تجربه‌هایشان استفاده کنند و این ارتباط تنگاتنگ کم رنگ شده است.

 نهمن این را اصلا ندیده‌ام. جوان‌هایی که تئاتر این کشور را می‌شناسند خیلی به پیشکسوتان احترام می‌گذارند. منتها حدس می‌زنم کارگردانی که به دنبال یک سبک به خصوص است دوست دارد این کار را خودش انجام دهد. بعضی‌ها نمی‌خواهند کسی در کارشان دخالت کند. شاید پیشکسوتی دیدگاهی داشته باشد که با دیگاه آن جوان فرق داشته باشد و این مشکل می‌آفریند. من از این نظر به ‌آنها حق می‌دهم. جوان‌ها باید برای ایجاد ارتباط با مسن‌ترها قدم اول رابردارند. با احترام هم بردارند. نه این که بچه‌ای بیاید بگوید داوود بیا سر تمرین من بعد هم که چیزی می‌گوییم قهر کند و برود.

دو سال پیش موقع بسته شدن تالار مولوی شما با عده‌ای جوان‌ها تجمع کردید. فکر می‌کنید مسئولیت پیشکسوتان در ارتباط با مسائل و مشکلات جامعه تئاتری چیست؟‌

شما سوالاتی می‌کنید که احتیاج به فکر و تحقیق دارد. شما می‌خواهید که پیشکسوت‌ها وارد گود بشوند اما من می‌گویم از جوان‌ها بخواهید که پیشکسوتان را وارد گود کنند. درباره مثالی که زدید باید بگویم من خواب نما نشده بودم که بروم جلوی تالار مولوی تجمع کنم. شنیدم برای تئاتر تظاهراتی شده و خودم را به آنجا رساندم. رفتم با مدیران آنجا صحبت کردم و گفتم که بستن تالار در این شرایط اصلا فرهنگی نیست. لااقل بگذارید تئاترهایی که روی صحنه است اجرایشان به پایان برسد بعد مدیران را عوض کنید. نخواستم معذرت خواهی کنند و بگویند ببخشید فقط تقاضا کردم به نمایش‌های روی صحنه فرصت داده شود. اینجا که حکومت دیکتاتوری نیست مثل زمان برشت که بگیرند و ببندند. آنها هم با صعه صدر به حرف‌های من گوش دادند و قبول کردند و همه چیز بهخوبی تمام شد و فعالیت آن سالن ادامه پیدا کرد.

خواست شما به عنوان پیشکسوت تئاتر چیست؟‌

بودجه تئاتر خیلی حقارت آمیز است. کمی تئاتر را جدی بگیرند. چون تئاتر می‌تواند اثرات مثبتی در جوان‌ها و جامعه بگذارد. مملکتی که تئاتر پویا و زنده دارد جمعیت پویا و زنده‌ای هم خواهد داشت. و این که سالن بسازند. الان شهرداری خلی کم می‌کند و چند سالن خوب ساخته است. متاسفانه بودجه‌ای که در شهرداری هست در ارشاد نیست. سالن تئاتر شهر پوسیده است. چهار سالن در زیر زمین وجود دارد با پله‌هایی که عرضشان بسیار کم است و اگر اتفاقی آن پایین بیفتد، مردم موقع فرار له می‌شوند. بچه‌ها می‌گویند آنجا مثل چلوکبابی شده است.

قدیم‌ها که شما تئاتر را شروع کردید هم از این مشکلات بود؟‌

من اصلا در ایران تئاتر را شروع نکردم. من ژنودرس تئاتر خواندم. ما یک گروه دانشجویی داشتیم و از دولت بودجه می‌گرفتیم. مردم هم خیلی استقبال می‌کردند همیشه. تقریبا 80 درصد بودجه تئاترها را دولت تقبل می‌کرد. برای 20 هزار جمعیت 5 سالن حرفه‌ای تئاتر وجود داشت.

شما به تئاتر خصوصی معتقد هستید؟‌

 

نه زیاد. تئاترخصوصی خطر دارد. تماشاگر نی‌آید تئاتر که درس بگیرد می‌آید که لحظات مفرحی سپری کند. بخندد، بگرید، تزکیه شود و در نهایت وقتی بیرون می‌رود باید چیزی به او اضافه شده باشد. یک دیدگاه، یک فکر، یک اندیشه، یک تلنگر. اما اگر تئاتر به گیشه وابسته باشد در مز بارکی قدم خواهد گذاشت که ممکن است لیز بخورد به سمتی که فقط تماشاگر را راضی کند و تن به خواسته‌های تماشاگر بدهد. تئاترهای آزادی که الان در کشور ما هست البته وجودشان ممنوع نیست اما آنها هم باید کم کم بیایند به سمت تئاتر هدفمند و حرفه‌ای. تئاتر باید برای خود ایدئولوژی داشته باشد.  

درد دلتان با جوان‌ها چیست؟‌

زود نا امید نشوند و طرف کارهای پر درآمدتر نروند، فقط به صرف دستمزد. اگر هم وارد تلویزیون و سینما می‌شوند نقش‌هیی را انتخاب کنند که تاثیر گذار است ، کارهای خوب قبول کنندو با کارگردان‌های خوب کار کنند. اگر کسی در تلویزیون بدرخشد وقتی هم که می‌رود روی صحنه مردم را به دنبال خود به تئاتر خواهد کشید. این حرفه حرفه سختی است و حالا که واردش شده‌اند و انتخابش کرده‌اند سختی‌هایش را هم بپذیرند. بازیگری در ذات ما ایرانی‌ها هست. من به این نتیجه هم رسیده‌ام که جامعه تئاتر و مدیران تئاتر باید دپارتمانی داشته باشند تا از بازگران خوب و جوانشان حمایت کنند و مواظبشان باشند که بی خود برای دستمزد این طرف و آن طرف خودشان را حیف نکنند.

برای سال آینده برنامه تازه‌ای دارید؟‌

وقتی احمدرضا احمدی بریا دیدن نمایش منهای دو آمد گفت می‌خواهم نمایشنامه بنویسم و تو اجرا کنی. پروسه جالبی بود که او می‌نوشت با هم گفتگو می‌کردم و باز دوباره نویسی‌اش می‌کرد. وقتی که تمام شد با همان طنز ذاتی‌اش هشت نمایشنامه‌اش را که هر کدام یک رنگی داشت آورد و روی میز کنار هم چید. قرارشد آن نمایشنامه توسط محمدچرمشیر که همیشه لطف بی‌دریغ داشته، از نظر ساختاری نگاه شد و قرار است اجرایش از آخرین روز جشنواره فجر شروع شود. اسم نمایش هست فرودگاه پرواز 707.

 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد